خاطرات یک پسر بی کار

از نوشتن تا نوشتن؟!؟!

خاطرات یک پسر بی کار

از نوشتن تا نوشتن؟!؟!

شروع شد..........

خب دیگه قالب رو هم عوض کردیم و از چند روز دیگه به کوب مینویسیم

اه..........

ثانیه ها و لحظه ها میگذرد باز این صدا که بر قلب میکوبد چیست که همه را دیوانه کرده

من برگشتم.......

من دوباره امدیم 

اه ای خدای من 

حالا که عاشوراست و فضا هم غمناک برا همین غم ناک مینویسم 

من منم و در یک مقطعی درس می خوانم 

فکر کنم اطلاعاتم کافی بود 

دیگه بای